بررسى مداخلات نظامى آمريكا در نيم قرن گذشته (قسمت اول)

آمريكا طى 50 سال گذشته 22 مورد لشكركشى و جنگ با ساير كشورها داشته است به عبارت ديگر آمريكا در هر 2/5 سال يك بار به يكى از كشورهاى جهان حمله نظامى نموده است .

لشكركشى به برلين در سال1948 ( 1327 )

پس از پايان جنگ جهانى دوم، اتحاد جماهير شورورى با هدف خارج ساختن نيروهاى نظامى غرب از آلمان شرقى شهر برلين را محاصره كرد و كليه راه‏هاى زمينى و آبى منتهى به اين شهر را بست . استدلال استالين اين بود كه اگر غرب صرفا خواستار تشكيل كشور آلمان غربى است لازم نيست به حضور خود در آلمان شرقى ادامه دهد . اما آمريكا استلال مى‏كرد كه ما چكسلواكى را از دست داده‏ايم و نروژ نيز در معرض خطر قرار گرفته است و اگر از آلمان شرقى و برلين عقب‏نشينى كنيم به معناى سقوط آلمان غربى خواهد بود و در اين صورت تمام اروپا به دست شوروى خواهد افتاد لذا ترومن ریيس جمهور آمريكا تصميم گرفت محاصره برلين را بكشند . شوراى امنيت ملى آمريكا نيز دو گروه از بمب‏افكن‏هاى ب - 29 را كه حامل بمب‏هاى اتمى بودند ، براى جنگ با شوروى به انگلستان اعزام كرد . در چهار آوريل 1949( فروردين 1328 )
«پيمان آتلانتيك شمالى» در واشنگتن به امضای رسيد . آمريكا با شكستن محاصره برلين تا آستانه جنگ با شوروى پيش رفت . سرانجام در دوازدهم ماه مه همان سال (22 ارديبهشت( برلين به دو قسمت شرقى و غربى تقسيم شد و روس‏ها نيز تحريم را شكستند و در اين تاريخ كشور آلمان غربى با مركزيت بن تشكيل گرديد . آمريكا از اين بحران براى افزايش نفوذ و حضور نظامى خود در اروپاى غربى بهره برد و پيمان آتلانتيك شمالى موسوم به «ناتو» را تشكيل داد .

دخالت نظامى آمريكا در جنگ كره 1951 (1330)

پس از جنگ جهانى دوم كره به دو قسمت تقسيم شد . آمريكايى‏ها در منطقه زير مدار 38 درجه و نيروهاى شوروى در بالاى اين مدار قرار گرفتند . در ماه مه 1948(ارديبهشت 1327 ) انتخابات در كره جنوبى تحت نظارت سازمان ملل انجام شد و در بالاى مدار 38 درجه نيز يك دولت كمونيستى در كره شمالى ايجاد گرديد . متعاقب اين اقدامات آمريكا و شوروى نيروهاى نظامى خود را از دو كره بيرون بردند . در اين زمان آمريكا به شدت عليه چين وارد جنگ غير مستقيم شده بود و به نيروهاى تايوان و فرمز كمك نظامى مى‏كرد البته آمريكا براى حفظ پايگاه‏هاى نظامى خود در ژاپن و توجيه كمك‏هاى نظامى بر ضد چين و تسلط كامل بركره جنوبى، فيليپين، كامبوج و ساير كشورهاى جنوب شرق آسيا نياز به مصوبه و مجوز داشت و ترومن ریيس جمهور آمريكا براى ارایه« خط مشى سياسى شماره 68 » نيازمند درگير شدن آمريكا در يك بحران فرامرزى بود خط مشى شماره 68 اولين بيانيه جامع درباب استراتژى ملى آمريكا بود خط مشى بر سازماندهى سريع و وسيع در اركان نظامى آمريكا براى بسط نفوذ و تعميق تسلط آمريكا بر ساير كشورهاى جهان استوار بود . البته چنان ظاهرسازى شده بود كه اين اقدام به بهانه ايجاد توازن قوا با شوروى و دفاع از متحدان آمريكا جلوه كند . آمريكا بر اساس خط مشى شماره 68 كار دفاع از جهان غيركمونيست را برعهده مى‏گرفت، و براى به دست آوردن بهانه‏هاى لازم جهت تصويب اين خط مشى به تحريك كره شمالى در بالاى مدار 38 درجه پرداخت تا سرانجام نيروهاى كره شمالى در 25 ژوئن 1950 (سوم تير1329) از مدار 38 درجه گذشتند و نيروهاى كره ی جنوبى را سريعاً فرارى دادند . چند ساعت پس از اين حمله، ریيس جمهورى آمريكا دستور داد كه تجهيزات نظامى به كره جنوبى ارسال گردد . او هم چنين ناوگان هفتم آمريكا را براى جلوگيرى از پيروزى چين به تايوان و فرمزگسيل داشت و قول كمك‏هاى بيشتر را به نيروهاى ضد انقلابى فيليپين و هند و چين داد .
آمريكا از طرف ديگر در 25 ژوئن 1950(همان روز حمله كره شمالى) قطع نامه‏اى را در شوراى امنيت سازمان ملل متحد به تصويب رساند كه در آن از كره شمالى به عنوان كشور متجاوز نام برده شده بود . در قطع نامه‏هاى بعد نيز ايالات متحده آمريكا مجور دخالت نظامى خود در كره را از سازمان ملل گرفت و شوروى موفق نشد اين قطع نامه‏ها را و تو كند زيرا به علت اين كه سازمان ملل در آن حاضرنشده بود مائو رهبر چين را به رسميت بشناسد و كرسى چين را در سازمان ملل به حكومت مائو واگذار كند سازمان ملل و شوراى امنيت را تحريم كرده بود . با تصويب خط مشى سياسى شماره 68 و فراهم شدن زمينه مساعد درافكار عمومى، آمريكا با تمسك به قطع نامه شوراى امنيت عليه كره شمالى وارد جنگ شد و در فوريه 1951 (بهمن 1349) تهاجم گسترده‏اى را عليه كره شمالى آغازكرد .
آمريكايى‏ها در جنگ كره 33 هزار كشته و يكصد هزار نفر زخمى دادند و در مقابل، صدها هزار نفر از مردم كره را كشتند و در نتيجه، افكار عمومى در آمريكا به شدت عليه دخالت نظامى آمريكا در جنگ كره بسيج شد به طورى كه بر اساس نظر سنجى‏ها از هر 4 آمريكايى 3 نفر با حضور آمريكا در جنگ كره مخالفت ورزيدند . سرانجام در دهم ژویيه 1951 ( 18تير 1330 ) مذاكرات صلح آغاز شد .
و نيروهاى دو كره در دو طرف مدار 38 درجه مستقر شدند . در شهريور همان سال آمريكا و ژاپن پيمان صلحى را منعقد نمودند كه بر اساس آن آمريكايى‏ها مى‏توانستند در ژاپن پايگاه نظامى داشته باشند .
آمريكايى‏ها با جنگ كره نفوذ و حضور خود را در آسياى جنوب شرقى تثبيت كردند .

لشكركشى به اردن در سال1957 (1336)

در آوريل 1957 (ارديبهشت 1326) در هنگامى كه حكومت وابسته ملك حسين در اردن به مخاطره افتاد و مردم و افسران ارتش اردن تحت تأثير تفكرات استقلال طلبانه جمال عبدالناصر عليه ملك‏حسين قيام كردند آمريكا با گسيل داشتن سيل كمك‏هاى تسليحاتى به سوى ملك‏حسين و اعزام ناوگان ششم دريايى ارتش خود به مديترانه شرقى عملا عليه مردم اردن وارد جنگ شد . و از حكومت زير سلطه ملك‏حسين حمايت نمود زيرا كه سرنگونى ملك‏حسين تمام معادلات آمريكا را براى تحكيم و تثبيت حكومت صهيونيستى در فلسطين اشغالى درهم مى‏ريخت . و در واقع با سرنگونى ملك حسين و پيروزى طرفداران تفكر عبدالناصر، حكومت اشغالگر صهيونيستى در محاصره مصر و اردن قرار مى‏گرفت و زمينه‏هاى حاكميت صهيونيستى بر فلسطين سست مى‏گرديد، بنابراين آمريكا با اعزام ناوگان ششم به منطقه و كمك‏هاى تسليحاتى به ملك حسين به سركوب استقلال طلبان پرداخت و ملك حسين را در مسند قدرت نگاه داشت .

لشكركشى به لبنان در1958 (1337 )

با اوجه گيرى و افزايش جنايات حكومت صهيونيستى عليه فلسطينى‏ها تشنج و درگيرى ميان سوريه و حكومت صهيونيستى ابعاد گسترده پيدا كرد . از سوى ديگر، در عراق نيز تمايلات بيشترى به سمت مصر و حمايت از عبدالناصر در مبارزه با اسرایيل مشاهده مى‏شد . اردن نيز به شدت در بحران به سر مى‏برد . در اين احوال خط مشى آمريكا و غرب دور نگاه داشتن لبنان از مناقشه اعراب و اسرایيل بود و به عبارت ديگر آمريكا، انگليس و فرانسه لبنان را تحت سيطره خود داشتند و بر عراق حاكم بودند، و از حاكم شدن نيروهاى ضد اسرایيلى در اردن نيز جلوگيرى كرده بودند؛ بنابراين مصر و سوريه در مقابل اسرایيل تنها مانده بودند .
با بالا گرفتن آتش بحران ميان سوريه و حكومت صهيونيستى، سوريه از اتحاد جماهير شوروى تقاضاى كمك نمود و در 14 ژویيه 1958 (23 تير 1337) مستشاران روسيه روانه ی سوريه شدند . در اين زمان تحركات ضد اسرایيلى در عراق نيز اوج گرفت . در نتيجه، آيزنهاور به بهانه اين كه لبنان عملا مورد تهديد قرار گرفته است دستور داد تا نيروهاى آمريكايى روانه لبنان شوند . با حضور اين نيروها در لبنان فشار آمريكا بر سوريه افزايش يافت و مانع از كمك شوروى به اين كشور گرديده . ضمنا ازاين طريق عراق و اردن نيز مهار شدند . همين امر باعث شد كه حكومت صهيونيستى، فلسطينى‏ها را آماج حملات خود قرار دهد و آنان را از كشور خود آواره سازد و در جنگ با سوريه و مصر به پيروزى‏هاى بزرگى دست يابد . از اين طريق يكى ازمراحل تثبيت حكومت صهيونيستى با دخالت نظامى آمريكا در لبنان و اردن تكميل گرديد .

دخالت در كوبا

فيدل كاسترو و پس از مبارزات طولانى در كوبا به قدرت رسيد و آيزنهاور در آخرين روزهاى سال1960 ( 1339 ) روابط ديپلماتيك آمريكا با كوبا را رسما لغو كرد . در آوريل 1961(ارديبهشت 1340 ) هنگامى كه جان اف كندى با شعار حقوق بشر و دفاع از دموكراسى و حق تعيين سرنوشت ملت‏ها به وسيله خودشان زير عنوان دكترين «اتحاديه براى پيشرفت » زمام امور آمريكا را به دست گرفت به تجهيز نيروهاى ضد انقلابى بى‏كوبا پرداخت و عليه حكومت مردمى فيدل كاسترو وارد جنگ شد . در همان روزها فراريان كوبايى سوار بر كشتى‏هاى آمريكايى با پشتيبانى نيروى هوايى آمريكا در خليج خوك‏ها با نيروهاى مردمى فيدل كاسترو و به جنگ پرداختند كه با شكست مفتضحانه روبه رو شدند .
بعد از اين شكست دولت كندى به اتحاد جماهير شورورى اخطار كرد كه به كوبا سلاح تهاجمى ندهد اما خروشچف به درخواست كاسترو براى مصون نگاه داشتن اين كشور از تهاجمات آمريكا و براى تغيير توازن استراتژيك، كمك نظامى در اختيار دولت كاسترو قرار داد و در اوت 1962 (مرداد 1341) شوروى در كوبا اقدام به ساختن سكوهاى پرتاپ موشك‏هاى ميان برد كرد . كندى نيز تصميم به برخورد جدى گرفت و طرح محاصره كوبا را به مرحله اجرا در آورد و به ارتش آمريكا فرمان آماده باش داد . دو كشور تا مرحله ورود به يك جنگ هسته‏اى تمام عيار پيش رفتند ، ولى سرانجام خروشچف در مقابل قول آمريكا مبنى بر عدم اشغال كوبا تصميم به برچيدن سكوهاى موشكى گرفت .

لشكركشى به دومينيكن

در 20 دسامبر1962 (29 آذر 1341 ) مردم دومينيكن خوان بوش را به رياست جمهورى كشور انتخاب كردند . ارتش پس از دو ماه به تحريك آمريكا عليه حكومت منتخب مردم كودتا كرد و دونالد ريه كابرال را به مسند قدرت نشاند . در 24 آوريل سال بعد ( 4 ارديبهشت 1342 ) بدنه ارتش به همراهى بخشى از مردم عليه حكومت كودتا قيام كردند و آن را سرنگون ساختند و دست آمريكا را مجددا كوتاه نمودند . آمريكا اعلام كرد كه مقابله با حكومت كودتا به تحريك فيدل كاسترو صورت گرفته است و به بهانه به خط افتادن منافع آمريكا در دومينيكن كه منافع اين كشور را در سر تا سر آمريكايى لاتين با مخاطره و مواجه مى‏ساخت، تصميم به مداخله نظامى گرفت . جانسون ریيس جمهورى آمريكا با
نقض صريح منشور«سازمان كشورهاى آمريكايى» كه مداخله مستقيم و غيرمستقيم به هر دليلى در امور داخلى يا خارجى هر يك از كشورهاى عضور را ممنوع كرده بوده، تفنگداران دريايى و لشكر 82 هوابرد خود را روانه اين كشور كرد . منطق اوليه آمريكا اين بود كه نيروهاى نظامى براى حفاظت ازجان اتباع آمريكايى به دومينيكن فرستاده شده‏اند اما در حقيقت هدف آمريكا تثبيت و تحكيم سلطه خود بر اين كشور و ممانعت از حاكميت مردم به مقدرات خود بود .

مداخلات نظامى در ويتنام

در ژویيه 1955 ( تير 1334 ) فرانسويان از ويتنام خارج شدند . آمريكا كه تا قبل ازاين تاريخ فقط كمك تسليحاتى در اختيار فرانسويان قرارمى‏داد با روى كار آمدن نگودين ديم در ويتنام جنوبى اقدام به آموزش نيروهاى او عليه نيروهاى مردمى هوشى مين نمود . قرارداد1954 (1333 هـ.ش) ژنو تصريح داشت كه نه هوشى مين در ويتنام شمالى و نه نگودين ديم در ويتنام جنوبى نبايد اجازه دهند كه نيروهاى خارجى به قلمرو آنان وارد شوند . تا اين هنگام دولت هوشى مين گردن به تقسيم ويتنام نمى‏نهاد ولى ايالات متحده تعريف تازه‏اى از موفقت نامه ژنو كرد و معتقد بود كه اين موافقت نامه دو ويتنام شمالى و جنوبى ايجاد كرده است از سال 1956( 1335 هـ . ش) با حضور آمريكا درويتنام جنوبى تحركات نيروهاى نگودين ديم عليه ويتنام شمالى ا فزايش يافت كه تماما به تحريك آمريكا بود .
در اسفند 1339 هـ . ش قيام‏هاى همه جانبه‏اى عليه آمريكا ودولت حاكم بر ويتنام جنوبى آغاز شد . در شهريور آن سال ويتنام شمالى بالاخره ويتنام جنوبى را به رسميت شناخت و خواستار خروج نيروهاى آمريكايى از ويتنام شد، اما جان اف كندى در سال بعد به افزايش تعداد مستشاران آمريكايى در ويتنام مبادرت نمود . هنگامى كه آيزنهاور كاخ سفيد را ترك كرد كمتر از 900 مستشار آمريكايى در ويتنام بودند اما پس از روى كار آمدن كندى دایما بر تعداد آن ها افزوده شد چنان كه در سال 1341 تعداد مستشاران آمريكايى به 10000 نفر رسيد و در اسفند آن سال (مارى 1963 ) به 15000 هزار نفر افزايش يافت و سيل تجهيزات نظامى آمريكا روانه ويتنام شد . در آبان 1342 ارتش ويتنام جنوبى با هماهنگى سازمان جاسوسى و ضد جاسوسى «سيا» (c.i.t) ابتدا نگودين ديم را سرنگون كرد و سپس او را كشت و سه هفته بعد نيز كندى ترور و كشته شد . ليندون جانسون زمام امور آمريكا را به دست گرفت و سياست‏هاى كندى را ادامه داد . در 7 اوت 1964 ( 16 مرداد 1343 ) آمريكا به بهانه نقض مقررات بين‏المللى در آب‏هاى آزاد به ويتنام شمالى حمله كرد حمله به ويتنام در كنگره تصويب شده بود و در دوم مارس 1965 (اسفند 1343) حملات هوايى آمريكا به ويتنام آغاز شد در اواخر دهه 1960 هزينه سالانه جنگ ويتنام براى آمريكا بالغ بر 20 ميليارد دلار بود و بيش از پانصد هزار نظامى آمريكايى درگير جنگ بودند . كمى بعد ميزان تلفات آمريكا به شدت افزايش ياف و موج مخالفت با جنگ دانشگاه‏هاى آمريكا را فرا گرفت و اغتشاشات داخلى در آمريكا ابعاد وسيع يافت .
با روى كار آمدن نيكسون تلاش‏ها براى پايان دادن به دخالت نظامى آمريكا در ويتنام وسيع‏تر شد .در 28 آوريل 1975 ( 18ارديبشهت 1354 ) ریيس جمهورى آمريكا دستور عقب‏نشينى كامل نيروهاى آمريكايى از ويتنام را صادر كرد كه به دنبال آن دولت ويتنام جنوبى سقوط نمود و ويتنام شمالى و جنوبى كشور واحدى تشكيل دادند . تلفات آمريكادر جنگ ويتنام عبارت بود از حدود 50000 كشته و 300000 زخمى و معلول . تلفا ويتنام 3 ميليون كشته برآورد شده است.

حمله نظامى به كامبوج 1349

در 30 آوريل 1970 ( 10 ارديبهشت 1349 ) نيروهاى نظامى آمريكا از زمين
و هوا به كامبوج حمله كردند و اين كشور را اشغال نمودند . نيكسون هدف آمريكا ازاشغال كامبوج را به دست آوردن فرصت كافى براى خروج سربازان آمريكايى از ويتنام اعلام كرد . اشغال كامبوج امواج مخالفت‏هاى آمريكايى‏ها را با جنگ‏طلبى مقام‏هاى واشنگتن افزايش داد . شدت اعتراضات در آمريكا به حدى بود كه گارد ملى اين كشور دانشجويان معترض را در دانشگاه‏ها به گلوله بست كه نمونه بارز آن كشته شدن دانشجويان آمريكايى در دانشگاه اوهايو بود . موج اعتراضات افزايش يافت و كنگره آمريكابا تصويب لايحه‏اى نيكسون را مجبور كرد كه نيروهاى نظامى آمريكا را تا ژویيه1970 (تير 1349) از كامبوج خارج كند. نيكسون در توجيه اشغال كامبوج گفت اگر در آزمايش‏هاى مختلف، آمريكا قدرتمندترين كشور جهان است مانند يك غول بيچاره عمل كند و هرج و مرج طالبان، ناسيوناليست‏ها و كمونيست‏ها بر ملت‏هاى جهان و جوامع مختلف حاكم خواهند شد، و به اين شكل منافع آمريكا و جهان سرمايه‏دارى به خطر خواهند افتاد . سرانجام آمريكا در اواخر سال 1970 و اوايل 1971 (زمستان 1350 ) به اشغال كامبوج خاتمه داد .

دخالت نظامى در آنگولا

در سال1974( 1353 هـ . ش ) يك كودتاى نظامى در ليسبون پايتخت پرتغال موقعيت جديدى به وجود آورد . رهبران نظامى پرتغال كه از جنگ‏هاى مستمر و ناموفق در مستعمرات شان خسته شده بودند تصميم گرفتند كه به آن ها استقلال دهند . در ژانويه 1975(دى 1353) يك دولت انتقالى در رواندا پايتخت آنگولا تأسيس شد كه در آن جنبش‏هاى آزادي بخش آنگولا كه در تداركات استقلال كشور خود بودند شركت داشتند .
آمريكا همان گونه كه به مرور زمان جايگزين استعمار پير انگليس در ساير نقاط جهان از جمله ايران بود تصميم گرفت كه مستعمرات پرتغال را نيز زير سلطه و نفوذ خود برآورد . لذا ازحاكميت ملت آنگولا بر سرنوشت خويش ممانعت به عمل آورد . بنابه اظهارات جان استاك ول ، فرمانده نيروهاى «سيا» در آفريقا، آمريكا اولين كشورى بود كه وارد صحنه آنگولا شد و از طريق ارسال كمك‏هاى نظامى و تسليحاتى به طرفدارانش زمينه را براى دخالت مهيا ساخت كه يك نمونه آن ارسال تجهيزات نظامى توسط c.i.tاز طريق موبوتو رهبر زئير به آنگولا بود . هر چند كه كيسينجر وزير خارجه و ويليام كلبى ریيس «سيا» سعى داشتند كه دخالت نظامى آمريكا در آنگولا را به معانعت از حضور شوروى و كمونيسم مرتبط سازند .
پس از دخالت‏هاى آمريكا، نيروهاى اتحاد جماهير شوروى نيز وارد صحنه شدند و به تقويت نيروهاى ضد آمريكايى در آنگولا مبادرت نمودند و تشنجات اوج گرفت . پنتاگون(وزارت دفاع آمريكا)وc.i.t علاوه بر فرستادن مستشاران نظامى آمريكايى به آنگولا با آفريقايى جنوبى كه در سپتامبر 1975 (شهريور 1354 ) رسما سربازان خود را وارد جنگ در آنگولا كرده بود و به همكارى پرداختند . كوبا نيز 15 هزار نفر سرباز براى مقابله با نيروهاى طرفدار آمريكا به آنگولا اعزام نمود . افكار عمومى آمريكا كه به شدت از تأثيرات جنگ ويتنام برآشفته شده بود. عليه دخالت نظامى آمريكا در آنگولا فعال شد . سرانجام كنگره آمريكا تحت فشار افكار عمومى از كاخ سفيد خواست كه كمك‏هاى نظتمى خود به آنگولا را قطع كند و مستشاران نظامى را از اين كشور فرا بخواند . على رغم تلاش‏هاى نيكسون و كيسينجر كنگره آمريكا با 333 رأى مثبت درمقابل 99 رأى منفى ارسال كمك‏هاى نظامى آمريكا به آنگولا را قدغن نمود اما آمريكايى‏ها بعدا از طريق كودتاى خزنده و نظامى سعى در تحكيم و تثبيت موقعيت خود در آنگولا و كشورهاى آفريقايى نمودند .

تهاجم نظامى به گرانادا 1981 (1360 )

در سال 1981 كودتايى در گرانادا عليه حكومت وابسته به آمريكا به وقوع پيوست و ايالات متحده به شدت عليه سرنگون شدن حكومت وابسته به خود واكنش نشان دادن و به بهانه حفاظت از اتباع خود در گرانادا دست به اقدامات وسيع زد . دولت كارتر ابتدا به برقرارى تحريم‏هاى اقتصادى و تجارى مبادرت نمود و بعد از روى كار آمدن ريگان در كاخ سفيد برنامه براندازى حكومت گرانادا بر اساس طرح سازمان«سيا» در دستور كار قرار گرفت . علاوه براقدامات درونى، واشنگتن با اعزام زير دريايى‏هاى خود و با استفاده از نيروهاى چترباز و تفنگداران دريايى اين كشور را اشغال نمود و حكومت گرانادا را ساقط كرد و نيروهاى وابسته به خود را در مسند حكومت نشاند . آمريكا براى اين حمله نظامى هيچ‏گونه مجوزى از سازمان ملل يا شوراى امنيت اخذ ننمود .

اعزام نيروهاى نظامى به لبنان1982 (1361 )

حكومت صهيونيستى با حمايت‏هاى آمريكا و مجموعه كشورهاى غربى طى جنگ‏هاى سال 1340 تا 1360 تمام سرزمين فلسطين، بخش‏هايى از لبنان و قسمت‏هايى از خاك سوريه به ويژه بلندى‏هاى جولان را به اشغال خود درآورده بود و علاوه بر اشغال تمام سرزمين فلسطين مردم اين كشور را نيز آواره ساخته بود . فلسطينى‏ها چاره‏اى جز فرار به كشورهاى همسايه مانند لبنانا نداشتند . آمريكا در ادامه حمايت‏هاى خود از حكومت غاصب صهيونيستى و به منظور ممانعت ازايجاد درگيرى ميان آوارگان فلسطينى مستقر در لبنان با نيروهاى صهيونيستى و هم چنين تثبيت و تحكيم موقعيت اسرایيل درمنطقه اقدام به اعزام تفتگداران دريايى خود به لبنان نمود و اعلام كرد كه هدفش از اعزام نيرو به لبنان ممانعت از درگيرى ميان آوارگان فلسطينى مستقر در لبنان با نيروهاى اسرایيل است اما در حقيقت هدف كاخ سفيد تثبيت اسرایيل و رسميت بخشيدن به اشغال سرزمين‏هاى اسلامى به وسيله رژيم صهيونيستى بود . در سال 1361 نيروهاى آمريكايى در لبنان استقرار يافتند اما با عمليات نتحارى و شهادت طلبانه حزب الله لبنان و گروهاى مقاومت اسلامى ضايعات شديدى متحمل شدند كه نهايتا منجر به فرارشان از لبنان گرديد .

تهاجم نظامى به پاناما 1987 (1366)

يكى ديگر از تهاجمات نظامى آمريكا در جهت اجراى سياست مداخله گرايانه اين كشور با هدف تثبيت و تحكيم سلطه خود بر مناطق استراتژيك جهان حمله نظامى به پاناما عليه حكومت نوريه‏گا بود . در سال 1366 ژنرال نوريه‏گا زمام امور پانام را به دست گرفت . وى كه به طرفدارى از آمريكا مشهور بود . پس از به دست گرفتن قدرت با سياست‏هاى آمريكا مخالفت نمود و از تمديد قرارداد واگذارى كانال پاناما به آمريكا كه مدت آن در سال 1999 (1378) به پايان مى‏رسيد، خوددارى ورزيد . ايالات متحده آمريكا با اين اتهام نوريه‏گا يكى از قاچاقچيان بزرگ مواد مخدر است او را متهم به فساد نمود و به آن كشور حمله نظامى كرد و آنجا را اشغال نمود . سپس نوريه‏گا را دستگير و به آمريكا منتقل كرد و او را محالمه و به حبس ابد محكوم ساخت و پس از آن دولت دست نشانده‏اى را در پاناما به قدرت رساند . نوريه‏گا به داشتن ارتباط با c.i.tو شخص جورج بوش مشهرو بود و اعترافاتى نيز در اين زمينه داشت و معلوم نشد كه اختلافات او با c.i.t در مورد محموله‏هاى مواد مخدر چگونه و با چه مكانيزمى- پديد آمد . به هر حال عدم تمكين او منجر به بركنارى و محاكمه‏اش گرديد . آمريكا در حمله نظامى به پاناما از هيچ مرجع بين المللى مجوز اخذ نكرد .

عمليات نظامى در سومالى 1992 -1993 ( 2 - 1371 )

حملات نظامى آمريكا به كشورها در دوران جنگ سرد همواره به بهانه ممانعت از سلطه شوروى و نفوذ كمونيسم صورت مى‏پذيرفت . اما با فروپاشى شوروى و اضمحلال كمونيسم اين حربه از دست آمريكايى‏ها خارج گرديد . در سال 1371 موقعيت آمريكا درسومالى با افزايش قدرت ژنرال محمد فرح عيديد ضعيف شد زيرا در تاريخ هفتم بهمن 1369 نيروهاى كنگره سومالى متحد، حكومت زيادبار را سرنگون كردند و على مهدى محمد را به كفالت رياست جمهورى برگزيدند . پس از اين واقعه نيروهاى كنگره سومالى متحد با نيروهاى اتحاديه ملى سومالى به رهبرى ژنرال عيديه به مقابله پرداختند . سازمان ملل در تاريخ3/11/1370سومالى را تحريم تسليحاتى نمود .
ارتش آمريكا به بهانه عمليات نجات و امداد رسانى به گرسنگان سومالى وارد خاگ اين كشور شد . در نتيجه اين عمليات كه تحت نام يونيوم به اجرا درآمد 28000 نفر از افراد ارتش آمريكا وارد سومالى شدند و اين كشور را اشغال كردند . استدلال پنتاگون و c.i.tاين بود كه در مدت زمان كوتاهى حكومت مطلوب آمريكا را بر سومالى حاكم خواهند س اخت . اما شبه نظاميان سومالى به هبرى ژنرال محمد فرح عيديه عليه نيروهاى نظامى آمريكا وارد جنگ شدند . آمريكا در طول مبارزه با مردم و نيروهاى شبه نظامى عيديه تلفات زيادى داد كه با مخالفت افكار عمومى آمريكا مواجه گرديد تا آن جا كه كنگره آمريكا از كاخ سفيد خواست تا ارتش آمريكا را از سومالى خارج كند و كلينتون در تاريخ پنجم فرورديت 1373 فرمان خروج نيروهاى آمريكايى از سومالى را صادر نمود .

حمله موشكى به لطيبى

پس از انفجار هواپيمايى مسافربى پان آمريكن برفراز لاكربى آمريكا بدون داشتن هيچ‏گونه سند و مدركى دولت ليبى را به دست داشن در انفجارمتهم ساخت و ضمن اعمال تحريم‏هاى اقتصادى عليه اين كشور از قذافى خواست كه دو تن از اتباع ليبى را كه از مسببان اصلى بودند تحويل آمريكا دهد . دولت لطيبى ازاين كار امتناع ورزيد و متعاقب آن ارتش آمريكا با چند فروند موشك دوربرد محل اقامت رهبر ليبى را هدف قرار داد و با موشك‏هاى كروز به كاخ قذافى حمله كرد . هدف آمريكا از اين حملات شكستن ابهت دولت‏هاى مخالف آمريكا از اين حملات شكستن ابهت دولت‏هاى مخالف آمريكا و تضعيف آن ها در افكار عمومى است . آمريكا در راه اجراى سياست كلى خود مبنى بر تضعيف جهان اسلام، در طول سال‏هاى 1370 تا امروز بيشترين حملات نظامى را عليه كشورهاى اسلامى تدارك ديده است تا بدين وسيله هم زمينه را براى«نظم نوين» در سايه نظام تك قطبى به رهبرى آمريكا فراهم آورد و هم ملت‏هاى مسلمان را مرعوب سازد و تسلط خود را بر حكومت‏هاى ضعيف تعميق بخشد .
منبع: بررسی سیاست های آمریکا در ایران